آری، اگر برای مولایمان حسین (علیه السلام) خواهری بود که مدافع حریم ولایتش بود برای مولایمان رضا (علیه السلام) نیز زینبی دیگر بود. زینبی برادرش را در هنگام رسیدن به معبودش دید؛ اما چه دیدنی! «ما رأیت إلّا جمیلاً» و بعد از برادر، با کلامش پیام ولایت را رساند. زینبی هم برادرش را ندید و با هجرتش و سکونتش در جمع شیعیان پیام آور ولایت بود.
قسم به پنجره های ضریح تو، این آستان توست که باب الرضاست.
روزی همسر شیخ انصاری(رحمه الله) از او خواهش کرد تا چادر بی برای پوشاندن رختخوابهای منزل خریداری نماید. شیخ به خاطر کثرت تقوا و ورع از این کار پرهیز نمود. همسر وی تصمیم گرفت در خرید گوشت صرفه جویی نماید تا از مبلغ آن چادر شبی خریداری نماید. از آن پس به جای سه سیر، دو سیر و نیم گوشت تهیه نمود و چادر شب را خریداری کرد. وقتی شیخ، چادر را در منزل دید و بر نحوه خرید آن آگاه شد با ناراحتی گفت: «ای وای که تا به حال مقداری از وجوه بیت المال بی جهت مصرف شده من خیال می کردم سه سیر گوشت حداقلی است که ما می توانیم با آن زندگی کنیم و اکنون به نادرستی آن پی بردم.» آنگاه دستور دادند که چادر شب را پس دهند و از آن روز به بعد به جای سه سیر گوشت دو سیر و نیم خریداری کنند. (سیمای فرزانگان، ص430 به نقل از زندگی آخوند خراسانی، ص 58) آری، رفتار ایشان دور از رفتار مولایش نیست. حضرت علي (علیه السلام) در نامه به عثمان بن حنيف مي نويسند:
«أمَّا بَعْدُ، یا ابْنَ حُنَیفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَی مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیهَا تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَی مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیقَنْتَ بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یقْتَدِی بِهِ وَ یسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَی مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لاتَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْیاكُمْ تِبْراً وَ لاادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لاأَعْدَدْتُ لِبَالِی ثَوْبِی طِمْراً وَ لاحُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لاأَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِی فِی عَینِی أَوْهَی وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ»؛ اما بعد، ای پسر حنیف، به من خبر رسیده كه مردی از جوانان اهل بصره تو را به مهمانی خوانده و تو هم به آن مهمانی شتافتهای، با غذاهای رنگارنگ، و ظرفهایی پر از طعام كه به سویت آورده میشده پذیراییت كردهاند، خیال نمیكردم مهمان شدن به سفره قومی را قبول كنی كه محتاجشان را به جفا میرانند، و توانگرشان را به مهمانی میخوانند. به لقمهای كه بر آن دندان میگذاری دقت كن، لقمهای را كه حلال و حرامش بر تو روشن نیست بیرون افكن، و آنچه را میدانی از راههای حلال به دست آمده بخور. معلومت باد كه هر مأمومی را امامی است كه به او اقتدا میكند، و از نور علمش بهره میگیرد. آگاه باش امام شما از تمام دنیایش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده. معلومتان باد كه شما تن دادن به چنین روشی را قدرت ندارید، ولی مرا با ورع و كوشش در عبادت، و پاكدامنی و درستی یاری كنید. به خدا قسم من از دنیای شما طلایی نیاندوخته و از غنائم فراوان آن ذخیرهای برنداشته و عوض این جامه كهنهام جامه كهنه دیگری آماده نكردهام.
وقتی زندگی بزرگان دین و اقتدای آن به مولایشان علی بن ابیطالب (علیه السلام) را مشاهده می کنیم، لااقل باید گفت:
آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد
برخی می پندارند که شب زنده داری و نافله شب با درس خواندن منافات دارد و مانع تحصیل است. این گروه سخت در اشتباهند و نمی دانند که تهجد بهترین وسیله برای زیاد شدن توفیق است. چه بسا کسانی که سحر خیزی و مناجات شبانه با پروردگار و استعانت از درگاه او را رها می کنند و در گرداب گناهان دست و پا می زنند و غرق می شوند. مرحوم ملکی تبریزی فرمودند: «من بسیاری از محصلین را می شناسم که از شب زنده داران بودند و همین موضوع سبب شد که فهمی عمیق و اسقامتی بی نظیر در امر تحصیل نصیبشان شد و به مراتب و مقامات والایی رسیدند و بالعکس. کسانی هستند که در مطالعه کتب علمی کوشش بسیار دارند؛ ولی به جایی نمی رسند و از علم خویش سودی نمی برند و برکتی نمی بینند.»(اسرار الصلوه، ص295) مهم در سحر خیزی ارتباط با معبود است نه صرف خواندن نماز و ….
پس بزرگترین توفیق برای کسی که در پی دانش است به خصوص دانش الهی، سحر خیزی است و هر کس از این فیض محروم است دانش او ثمر بخش نخواهد بود؛ گرچه به دانشی دست یابد اما این دانش سرچشمه خیر و برکت و دستیابی به بندگی و کمال واقعی نخواهد بود.